سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به‌ طور کلی‌ می‌توان‌ گفت‌ اگر در اخلاق‌ سخن‌ از خوب‌ و بد افعال‌ فردی‌است‌، در سیاست‌ اخلاقی‌، از خوب‌ و بد افعال‌ سیاسی‌ گفت‌وگو می‌شود. کدام‌عمل‌ سیاسی‌ خوب‌ است‌ و کدام‌ بد است‌؟ در سیاست‌ از چه‌ اعمالی‌ باید دوری‌جست‌ و چه‌ اعمالی‌ را باید تشویق‌ کرد؟ اخلاق‌ سیاسی‌ به‌ دنبال‌ پاسخ‌ به‌ این‌پرسش‌ها است‌ و کسانی‌ که‌ در پی‌ بنیان‌ نهادن‌ دولت‌ و سیاست‌ اخلاقی‌ بوده‌اند،جز رواج‌ اعمال‌ خوب‌ در سیاست‌ هدفی‌ نداشته‌اند. در واقع‌ می‌توان‌ گفت‌اخلاق‌ سیاسی‌ به‌ دنبال‌ وارد کردن‌ بایدها و نبایدهای‌ اخلاقی‌ در حوزة‌ سیاست‌است‌. بنابراین‌، مفاهیمی‌ چون‌ اخلاق‌ سیاسی‌، سیاست‌ اخلاقی‌ یا دولت‌اخلاقی‌ مفاهیمی‌ تقریباً هم‌ خانواده‌اند.

تعبیری‌ دیگر از اخلاق‌ سیاسی‌ نیز وجود دارد که‌ مبنای‌ آن‌ تمایز اخلاق‌سیاسی‌ و سیاست‌ اخلاقی‌ است‌. شاید ایمانوئل‌ کانت‌، فیلسوف‌ آلمانی‌، بهتراز همه‌ در این‌ زمینه‌ بحث‌ کرده‌ است‌. وی‌ می‌گوید:
وقتی‌ سیاست‌ اخلاقی‌ متوقف‌ می‌شود، اخلاق‌ سیاسی‌ آغاز می‌شود.هدف‌ سیاست‌ اخلاقی‌ تنظیم‌ روابط‌ تازة‌ اجتماعی‌ و اقتصادی‌ براساس‌توزیع‌ عادلانه‌تر امکانات‌ است‌. سیاست‌ اخلاقی‌ وسیله‌ای‌ در خدمت‌رفاه‌ بیش‌تر انسان‌ است‌. اما اخلاق‌ سیاسی‌ در جهت‌ معکوس‌ این‌هدف‌ حرکت‌ می‌کند. اخلاق‌ سیاسی‌ انسان‌ را وسیله‌ و پول‌ و ثروت‌ وتولید را هدف‌ می‌داند. به‌ طور خلاصه‌، هدف‌ «سیاست‌ اخلاقی‌» اخلاقی‌کردن‌ سیاست‌ و هدف‌ اخلاق‌ سیاسی‌، سیاسی‌ کردن‌ اخلاق‌ است‌.
از این‌ جهت‌، مراد از اخلاق‌ سیاسی‌، به‌ بازی‌ گرفته‌ شدن‌ اخلاق‌ از سوی‌سیاستمداران‌ است‌ که‌ در این‌ جا مورد نظر ما نیست‌. دربارة‌ مبنای‌ سیاست‌اخلاقی‌ باید گفت‌ همان‌ طور که‌ مبانی‌ و مصادیق‌ اخلاق‌ فردی‌ براساس‌جهان‌بینی‌های‌ مختلف‌ متفاوت‌ است‌، در این‌ زمینه‌ هم‌ جهان‌بینی‌ها ومکاتب‌سیاسی‌ مختلف‌ آرای‌ گوناگون‌ ارائه‌ می‌دهند. باوجود این‌، در زمینة‌اخلاق‌ سیاسی‌ نیز برخی‌ اصول‌ اساسی‌ که‌ مورد اجماع‌ همگانی‌ باشد، یافت‌می‌شوند. عدالت‌، صداقت‌، تعهد به‌ عهد و پیمان‌، صلح‌، اجتناب‌ از ظلم‌ وفساد، رعایت‌ حقوق‌ مردم‌ در سیاست‌ از امور مطلوب‌ و خیر هستند؛ هر چندکه‌ در تطبیق‌ آن‌ها با مصادیق‌، اختلاف‌ نظرهایی‌ به‌ چشم‌ می‌خورد.

به‌طور کلی‌، می‌توان‌ گفت‌ سیاست‌ اخلاقی‌ دو بعد مهم‌ دارد: روش‌حکومت‌ و سیاستمداری‌ و غایت‌ حکومت‌ و سیاست‌. هم‌ روش‌ سیاسی‌ بایداخلاقی‌ باشد و هم‌ غایت‌ سیاست‌. در عین‌ حال‌، هر یک‌ از این‌ ابعاد عناصری‌مشخص‌ دارند. روش‌ سیاسی‌ می‌تواند اموری‌ چون‌ اخلاق‌ زمامداران‌ وکارگزاران‌ سیاسی‌، روش‌ رسیدن‌ به‌ قدرت‌ سیاسی‌ و حفظ‌ آن‌، رعایت‌ حقوق‌مردم‌ و اجتناب‌ از ستم‌ را شامل‌ شود. غایت‌ سیاست‌ اخلاقی‌ از غایت‌ اخلاق‌فردی‌ قابل‌ اقتباس‌ است‌. همان‌ طور که‌ غایت‌ اخلاق‌ فردی‌ کمال‌ و سعادت‌فردی‌ است‌، غایت‌ سیاست‌ اخلاقی‌ هم‌، کمال‌ و سعادت‌ جمعی‌ است‌. در واقع‌،روش‌ و غایت‌ در سیاست‌ اخلاقی‌ ملازم‌ همدیگرند. بدون‌ روش‌ اخلاقی‌ درسیاست‌ نمی‌توان‌ انتظار غایت‌ اخلاقی‌، سعادت‌ جمعی‌ و جامعة‌ سالم‌ داشت‌.بنابراین‌، تعهد حکومت‌ به‌ روش‌های‌ اخلاقی‌ در سیاست‌ موجب‌ تحقق‌ غایت‌سیاست‌ اخلاقی‌ می‌شود که‌ کمال‌ جمعی‌ انسان‌ها در یک‌ جامعه‌ است‌. کسانی‌که‌ برای‌ دولت‌ هدف‌ اخلاقی‌ در نظر می‌گیرند، بر عمل‌ دولت‌ تأکید بسیارمی‌ورزند و معتقدند حاکم‌ موظف‌ است‌ انسان‌ها را به‌ سوی‌ فضیلت‌هایی‌ که‌موجب‌ سعادتشان‌ می‌شود، هدایت‌ کند.

در طول‌ تاریخ‌، نظریه‌هایی‌ در عرصة‌ سیاست‌ ارائه‌ شده‌ است‌ که‌ برخی‌ ازآن‌ها در قالب‌ ایده‌آلیسم‌ و برخی‌ در قالب‌ رئالیسم‌ سیاسی‌ قابل‌ مطالعه‌اند.جدال‌ فکری‌ ایده‌آلیسم‌ سیاسی‌ و رئالیسم‌ سیاسی‌، تاریخی‌ و دیرپا است‌. البته‌ایده‌آلیسم‌ بیش‌تر در حد یک‌ اندیشه‌ باقی‌ مانده‌ است‌ و بیش‌تر می‌توان‌ آن‌ رادر قالب‌ سیاست‌ نظری‌ مورد مطالعه‌ قرار داد ولی‌ رئالیسم‌ مکتب‌ غالب‌ درسیاست‌ عملی‌ بوده‌ است‌. حاکم‌ کردن‌ ارزش‌های‌ اخلاقی‌ در سیاست‌ ازعناصر مهم‌ ایده‌آلیسم‌ شمرده‌ می‌شود. نوع‌ توجه‌ و نحوة‌ نگرش‌ آن‌ها به‌اخلاق‌ سیاسی‌ و سیاست‌ اخلاقی‌ از وجوه‌ مهم‌ تمایز این‌ دو مکتب‌ سیاسی‌است‌. در ایده‌آلیسم‌ سیاسی‌، اخلاق‌ فی‌نفسه‌ و صرف‌نظر از آثار عمل‌ اخلاقی‌،امری‌ مطلوب‌ و لازم‌ است‌؛ ولی‌ در رئالیسم‌ سیاسی‌، فعل‌ اخلاقی‌، با نتایجش‌پیوند انکارناپذیر دارد و هدف‌ مورد نظر است‌ نه‌ وسیله‌.

البته‌ یکی‌ از اهداف‌ تمام‌ نظریه‌های‌ سیاسی‌، اخلاقی‌ کردن‌ حوزة‌ سیاست‌است‌ و با نوعی‌ تجویز سیاسی‌ همراهند. در درون‌ هر یک‌ از این‌ مکتب‌ها،طیف‌های‌ مختلفی‌ قابل‌ مشاهده‌ است‌. در ایده‌آلیسم‌ برخی‌ نظریه‌ها به‌ صورت‌انتزاعی‌ و ذهنی‌ مطرح‌ شده‌ است‌ و برخی‌ به‌ صورت‌ عملیاتی‌ و برای‌ عمل‌کردن‌ در سیاست‌. با وجود این‌، به‌ طور کلی‌ ایده‌آلیسم‌ در حد یک‌ مکتب‌فکری‌ باقی‌ مانده‌ است‌. در درون‌ ایده‌آلیسم‌ می‌توان‌ به‌ نظریة‌ افلاطون‌ اشاره‌کرد که‌ در حد یک‌ نظریة‌ صرفاً انتزاعی‌ و کاملاً ذهنی‌ مطرح‌ است‌. نظریة‌ امام‌علی‌(ع) را می‌توان‌ درون‌ این‌ مکتب‌ مطرح‌ کرد؛ لکن‌ ایده‌های‌ سیاسی‌ امام‌،تنها یک‌ نظریة‌ انتزاعی‌ و آرمانی‌ نیست‌ و آن‌ حضرت‌ در پی‌ اجرای‌ آن‌هابوده‌است‌.

در درون‌ رئالیسم‌ سیاسی‌ هم‌ طیف‌های‌ مختلفی‌ قابل‌ مشاهده‌ است‌. دریک‌ بعد از این‌ مکتب‌ که‌ بیش‌تر جنبة‌ عملی‌اش‌ مورد نظر است‌، نوعی‌بی‌توجهی‌ و غفلت‌ از اخلاق‌ ملاحظه‌ می‌شود. بعضی‌ از طیف‌های‌ این‌ مکتب‌به‌ توجیه‌ روی‌ می‌آورند و مفهومی‌ خاص‌ از اخلاق‌ سیاسی‌ را ارائه‌ می‌دهندکه‌ با اخلاق‌ سیاسی‌ و سیاست‌ اخلاقی‌ مورد نظر ایده‌آلیست‌ها کاملاً متفاوت‌است‌. در نگاه‌ این‌ طیف‌ها، اخلاق‌ چیزی‌ است‌ که‌ بتواند منافع‌ فردی‌ و سیاسی‌را تأمین‌ کند. رئالیست‌ها در واقع‌ سیاست‌ را تابع‌ مصلحت‌ می‌دانند و این‌ امررا غیراخلاقی‌ قلمداد نمی‌کنند؛ زیرا بر تلقی‌های‌ خاص‌ از اخلاق‌ که‌توجیه‌گرانه‌ است‌، استوار می‌نماید.

دیدگاه‌ حضرت‌ علی‌(ع) دربارة‌ اخلاق‌ سیاسی‌ در چارچوب‌ نظریة‌ایده‌آلیسم‌ سیاسی‌ قرار می‌گیرد. حضرت‌ علی‌(ع) به‌ دنبال‌ اخلاقی‌ کردن‌سیاست‌ است‌. چنان‌ که‌ گذشت‌، تفاوت‌ دیدگاه‌ امام‌ با ایده‌آلیسم‌ افلاطونی‌ دراین‌ است‌ که‌ حضرت‌ علی‌(ع) به‌ دنبال‌ عملی‌ ساختن‌ نظریة‌ خویش‌ بوده‌ است‌.حضرت‌ علی‌(ع) هم‌ از لحاظ‌ روش‌ سیاسی‌ و هم‌ از لحاظ‌ غایت‌ سیاسی‌ به‌دنبال‌ اخلاقی‌ کردن‌ سیاست‌ بود. این‌ مقاله‌ دیدگاه‌ حضرت‌ علی‌(ع) دربارة‌اخلاق‌ سیاسی‌ را تبیین‌ می‌کند و عناصر اصلی‌ اخلاق‌ سیاسی‌ را از دیدگاه‌ آن‌بزرگوار مورد مطالعه‌ قرار می‌دهد. البته‌ قبل‌ از بررسی‌ دیدگاه‌ امام‌ دیدگاه‌های‌رئالیستی‌ در این‌ زمینه‌ تبیین‌ می‌شود. هدف‌ از ارائة‌ این‌ بحث‌ مقدماتی‌ نشان‌دادن‌ تصویری‌ از سیاست‌ حاکم‌ در طول‌ تاریخ‌ بشر و رابطة‌ آن‌ با اخلاق‌ است‌.اتفاقاً حضرت‌ علی‌(ع) در دورة‌ زمامداری‌اش‌ خود با یکی‌ ازغیراخلاقی‌ترین‌ حاکمان‌ رو به‌ رو بود و تقابل‌ وی‌ با معاویه‌ تفاوت‌ سیاست‌اخلاقی‌ و سیاست‌ غیراخلاقی‌ را به‌ طور کامل‌ نشان‌ می‌دهد.

چنان‌ که‌ گفته‌ شد، رویکرد غالب‌ در مکتب‌ رئالیسم‌ سیاسی‌، از لحاظ‌عملی‌، رویکرد عدم‌ توجه‌ به‌ اخلاق‌ و در واقع‌ زیرپا گذاشتن‌ اصول‌ اخلاقی‌است‌. این‌ رویکرد را می‌توان‌ عدم‌ اعتقاد به‌ اخلاق‌ نامید که‌ در طول‌ تاریخ‌جریان‌ غالب‌ شمرده‌ می‌شود.




تاریخ : شنبه 88/10/19 | 11:18 صبح | نویسنده : | نظر

  • قالب وبلاگ | بلاگ اسکای | ایران موزه