سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تو خیال کرده ای من آدمی هستم که برای حفظ جان خودم، امامم، برادرم حسین بن علی(ع) را این جا بگذارم و بیایم دنبال تو؟ آن دامنی که ما، در آن تربیت شده ایم و آن سینه ای که از آن شیر خورده ایم، این طور ما را تربیت نکرده است. " (موسوعه کلمات الحسین(ع) ص 892) و در روز عاشورا وقتی به سوی دشمن هجوم می برد، رجز می خواند: "من از مرگ، آن هنگام که بانگ برمی آورد بیمی ندارم، تا این که پیکرم در میان دلیرمردان به خاک افتد. جانم فدای جان پاک پیامبر(ص) باد! منم عباس که کارم آب آوری است و از دشمنان در روز رویارویی نمی هراسم. " (ینابیع الموده ، ج 2، ص 143) 

این گونه برخورد را تنها از ولایتمداران می توان توقع و انتظار داشت که جان و مال و عرض مولی خویش را بر خود مقدم می دارند. این که دین او راهی دیگر برای او نگذاشته است به این دلیل است که به تمام و کمال در برابر حق و دین و ولایت تسلیم است و تسلیم در مقابل امام حسین(ع) را عین اطاعت و تسلیم در برابر خداوند و رسول(ص) می شمارد. 
حضرت عباس(ع) از نگاه امام صادق(ع) 

یکی از بهترین القابی که امام صادق(ع) به آن بزرگوار به سبب اطاعت از ولی الله می دهد، عنوان "عبدصالح المطیع لله " است که در این سخن، امام صادق(ع) عموی خویش را در مقام بندگی و عبودیت و در ردیف صالحان و مطیعان قرار می دهد. در زیارت نامه آن حضرت(ع) امام صادق(ع) می فرماید: السلام علیک ایهاالعبد الصالح المطیع لله (مفاتیح الجنان) 

خداوند در قرآن کریم، چنین شخصیتی را در خط صراط مستقیم و صراط کسانی می داند که مورد انعام الهی هستند و در آیه ای دیگر آنان را در ردیف انبیا معرفی می فرماید: "من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقا " (نساء، آیه 96) 

امام صادق(ع) در سخنی دیگر در حق عموی خویش می فرماید: "کان عمنا العباس بن علی نافذ البصیره صلب الایمان جاهد مع ابی عبدالله و ابلی بلاء حسنا؛ عموی ما عباس بن علی(ع) دارای بصیرت دینی و استواری در باور بود. در راه خداوند در رکاب ابی عبدالله جهاد کرد و نیکو آزمایش داد و به شهادت رسید. (اعیان الشیعه، ج 7، ص 034) 

این مطلب به خوبی نشان می دهد که فداکاری حضرت عباس(ع) همانند فداکاری برادری برای برادر نیست، بلکه نمی توان این فداکاری و جانفشانی را جز در عنوان "اطاعت از ولایت " تعبیر و تفسیر کرد. از این رو در توصیف و ستایش ایشان به این نکته توجه داده می شود که ایشان از اهل بصیرت و ولایت و از صالحین بودند.در زیارت مخصوص حضرت عباس(ع) هم به همین نکته اشاره می شود که: "اشهدانک مضیت علی بصیره من امرک مقتدیا بالصالحین و متبعاللنبیین؛ شهادت می دهم عمر با برکت خود را در بصیرت گذراندی، به صالحان اقتدا و از جمیع انبیا پیروی کردی. (مفاتیح الجنان) 

شناخت روشن و یقینی از دین، تکلیف، پیشوا، حجت خدا، راه، دوست و دشمن، حق و باطل، همان چیزی است که از آن به "بصیرت " یاد می شود. مومن واقعی اهل بصیرت است و در فتنه ها و آزمون ها به سبب همین توانایی و نور الهی در دل است که سربلند بیرون می آید و گرفتار نمی شود در مبارزات و فعالیت های سیاسی و اجتماعی و موضع گیری ها، جایگاه بصیرت روشن تر می شود و بدون آن، حتی مبارزه و جنگ هم کورکورانه و گاهی در مسیر باطل قرار می گیرد. انتخاب درست نیز بستگی به بینش صحیح و بصیرت انسان دارد. 

قرآن کریم به این موضوع به عنوان ویژگی یک رهبر و دعوت کننده به خیر و هدایت اشاره می کند، آن جا که می فرماید: "قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیره انا و من اتبعنی؛ بگو این راه من است. من و پیروانم با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت می کنیم. " (یوسف، آیه 801) حضرت علی(ع) نیز از رزمندگان راستین با این صفت یاد می کند که: "حملوا بصائرهم علی اسیافهم، بصیرت های خویش را بر شمشیرهایشان سوار کردند. یعنی اگر در میدان نبرد تیغ می زدند، از روی بصیرت بود. " (بحارالانوار، ج 45) ص 78) 

همین بصیرت است که ملت ایران را در پیروی از ولایت و رهایی از فتنه های بزرگ داخلی و خارجی یاری کرد و سربلندی و افتخار را برای دولت و ملت اسلامی رقم زد. 

آخرین آزمایش یاران امام حسین(ع) در شب عاشورا در میان بنی هاشم و یاران خویش قرار گرفت و خطبه ای چنین خواند: 
من اصحاب و یارانی بهتر از یاران خود ندیدم و اهل بیت و خاندانی باوفاتر و صدیق تر از اهل بیت خود سراغ ندارم. خداوند به همه شما جزای خیر دهد. " 

آن گاه فرمود: "جدم رسول خدا(ص) خبر داده بود که من به عراق فراخوانده می شوم و در محلی به نام عمورا و کربلا فرود آمده و در همان جا به شهادت می رسم و اکنون وقت این شهادت رسیده است. به اعتقاد من همین فردا، دشمن جنگ خود را با ما آغاز خواهد کرد و حالا شما آزاد هستید و من بیعت خود را از شما برداشتم و به همه شما اجازه می دهم که از این سیاهی شب استفاده کرده و هر یک از شما دست یکی از افراد خانواده مرا بگیرد و به سوی آبادی و شهر خویش حرکت کند و جان خود را از مرگ نجات بخشد؛ زیرا این مردم فقط در تعقیب من هستند و اگر بر من دست یابند با دیگران کاری نخواهند داشت، خدا به همه شما جزای خیر و پاداش نیک عنایت کند! " 

این پیشنهاد در واقع آخرین آزمایش بود از سوی آن حضرت و نتیجه این آزمایش، عکس العمل یاران آن بزرگوار بود که هر یک با بیان خاص، وفاداری خود را به آن حضرت و استقامت و پایداری خویش را تا آخرین قطره خون اعلام داشتند و بدین گونه از این آزمایش روسفید و سرفراز بیرون آمدند. 

اولین کسی که پس از سخنرانی امام(ع) لب به سخن گشود، برادرش عباس بن علی(ع) بود. او چنین گفت: لا أرنا ذلک أبدا؛ خدا چنین روزی را نیاورد که ما تو را بگذاریم و به سوی شهر خود برگردیم. " 

امام خود می دانست که شهید خواهد شد (ما ارانی الا مقتولا). (موسوعه کلمات الامام الحسین(ع)، ص993) این سرنوشت خونین را به یاران خویش نیز خبر داد تا همراهی شان از روی بصیرت و آگاهی باشد. امام حسین(ع) شب عاشورا در جمع یاران خویش فرمود: "اینان مرا و همه کسانی را که پیش روی من جهاد می کنند خواهند کشت. پس از غارت، خانواده مرا به اسارت خواهند برد. بیم آن دارم که شما از این مسائل خبر نداشته باشید، یا بدانید ولی (از رفتن) شرم کنید. نیرنگ نزد ما خاندان حرام است، هر کس دوست ندارد با ما باشد، بازگردد... "(همان) 

عباس، این فرمانده ولایتمدار است که در روز عاشورا در حمایت از ولایت جان خود را تقدیم کرد و وفاداری خود را در اشعار حماسی و رجزخوانی هایش باز گفت، چنان که فرمود: والله ان قطعتموا یمینی/ انی احامی ابدا عن دینی/ وعن امام صادق الیقین/ نجل النبی الطاهرالامین؛ به خدا سوگند اگر دست راستم را قطع کنید، من هرگز از حمایت دین و از امام صادق و یقینی خودم که فرزند پیامبر پاک و امین است دست برنمی دارم. 

در این عبارت به صراحت اعلام می دارد که آن چه او را در میدان جنگ نگه داشته و جانش را تقدیم می کند، حمایت از دینی است که براساس اصول ولایتمداری از معصومان(ع) بنیاد نهاده شده است. بنابراین آن چه عامل وفاداری اوست، ایمان به ولایت و اطاعت و دفاع از حوزه ولایت است 




تاریخ : دوشنبه 90/9/14 | 9:17 صبح | نویسنده : احدی | نظر

  • قالب وبلاگ | بلاگ اسکای | ایران موزه