سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

3- «حمایت از تولید ملی» که مخاطبش مردم هستند

این مساله بسیار کلیدی می باشد خصوصا امروز در جامعه ما عمده ترین مشکل بیکاری است. الان شما در هر استانی بروی مشکل اول «بیکاری» است و هیچ مشکلی بالاتر از بیکاری نیست. این بیکاری باید چطور حل بشود؟ وقتی ما کالای خارجی را مصرف می کنیم، می شود بیکاری حل گردد؟ نه. کارگر خارجی شاغل می شود، آدم ایرانی هیچی، چه کار کند؟ تولیدی ندارد، کاری ندارد که تولید کند  و یا اشتغال پیدا کند و آنهایی هم که الان شاغل هستند هم بیکار می شوند. وقتی جنس از خارج می آید آنهایی که الان شغل دارند هم بیکار و ورشکست می شوند. فلذا ما باید یک مقدار در این مساله تعصب نشان دهیم. این مساله را باید ابتدا تبیین کنیم، برای جوان ها، برای مردم بگوییم که بیکاری مشکل است برای شما یا نه؟ اگر نیست که هیچ اما همه میگویند که هست، هر جمعی که بروید در خانواده خودشان یا همسایه شان یک بیکار است. آقا بیکاری برایتان مشکل هست یا نیست؟ اگر نیست که به سلامت و اگر هست چطور باید حل شود؟ شما اگر کالای خارجی مصرف کنید بیکاری حل می شود یا بیکار اضافه می شود؟  بیکاری زمانی حل می شود که ما کالای داخلی را مصرف کنیم که نیاز به تولید داشته باشد، کارگر حرکت کند، نیاز به شبکه توزیع داشته باشد، یک کسی مواد اولیه بیاورد، یکی تولید کند، یکی توزیع کند و اگر از خارج کالا بیاید، بیکاری روز به روز اضافه می شود. خب بعضی ها ممکن است بگویند قطعات هواپیما اف14 و... ما آنها را هم که درست کردیم، پیچیده ترین ها را درست کردیم. ما نمی خواهیم بگوییم قطعات اف14، قطعات بوئینگ و... چرا شما از خارج وارد کردید؟ مثلا همین شکلات، اسباب بازی، عروسک، توپ، میوه، آبمیوه و... خب یعنی چی ما این ها را از خارج می آوریم؟ باید مصداق هایش را به مردم بگوییم. آقا چرا در برنامه های بسیج که میرویم آب آناناس میدهند؟ مگر در ایران آناناس تولید میشود؟ مثلا ما این شکممان چی میشه به جای آب آناناس، آب سیب بخوریم، آب انگور بخوریم، چرا باید آب آناناس بخریم؟! چرا باید موز بخریم؟! مثلا چای که می خوریم، نوشیدنی است که مال خودمان است، شربت آبلیمو بخوریم، شربت آب پرتقال بخوریم، شربت آلبالو بخوریم. چرا باید قهوه بخوریم که از خارج وارد میشه؟! چون در ایران تولید نمی شود. نسکافه بخوریم ضرورتش چیست؟ میمیریم؟ همه اینها را شما بگذارید روی هم چندین میلیارد دلار واردات می شود.

 اسباب بازی، میوه جات، تنقلات، شیرینی جات، البسه ای که تولید داخل میشه، کفش و کلاهی که هست، دفتر و مداد رنگی همه اینها تولید داخل میشه و اینجا مطلبی است که ما وقتی می آییم وارد بحث می شویم و در بحث های دیگر، می بینیم تمام اقشار بسیج می توانند مخاطب ما بشوند هیچ قشری بیرون از این نیست.

 مهمتر از همه در اقتصاد مقاومتی در بعد اقتصاد خرد 70 درصد مساله در دست خانم ها می باشد یعنی اگر خانم ها خوب توجیه بشوند، الگوی مصرف در خانه، مصرف کالای خارجی یا ایرانی، می خواهیم جنس بخریم چه چیزی بخریم، دانش آموز می خواهد پدرش برایش دفتر و کیف بخرد چه بخرد؟ خب بگوید من ایرانی می خواهم. توجیه کنیم
دانش آموزان را چون می توانند نقش آفرینی کنند. استاد دانشگاه می تواند نقش آفرینی کند، پزشک می تواند در دادن دارو و سفارش هایی که به بیمارش می دهد می تواند نقش آفرینی کند.‌ کارگر در تولید با کیفیت کالا تا مردم به کالای ایرانی دلگرم بشوند و احساس نکنند این جنس ایرانی بی کیفیت است می توانند نقش آفرینی کنند، مهندس در همین قضیه می تواند نقش آفرینی کند، استاد دانشگاه و مهندس در ارتباط با صنعت و دانشگاه می توانند خیلی از کالا هایی که از خارج وارد می شود را تولید داخلی کنند و نقش آفرینی کنند، تمام اقشار حتی کشاورز نقش آفرین است مثلا همین که کشاورزان ما قانع باشند در این شرایط که حساس است به جای اینکه کالایی که مقداری ممکن است زودتر به دست بیاید مانند هندوانه و خربزه، در آنجایی که امکانات و آب و زمین هست تا آنجایی که می شود محصولات استراتژیک را تولید کنند. اینها مخاطبش مردم هستند.

الان ما کارخانه روغن داریم که 750 هزار تن می تواند سویا مصرف کند در سال که در حال حاضر 250 هزار تن به او محصول می دهند و 500 هزار تن ظرفیتش خالیست در نتیجه باید از خارج روغن وارد کنیم، از خارج باید کنجاله وارد کنیم، چون تفاله آن پس از روغن گیری را به مرغ می دهند که آن را هم باید وارد کنیم. در صورتی که ما می توانیم با جهت دادن در محصولاتمان نقش آفرینی کنیم.

کشاورز، کارگر، مهندس، دانش آموز، استاد، زن ها، مردها و همه می توانند در این موارد نقش آفرینی کنند که تولید ما تولید داخلی باشد و مصرف ما مصرف داخلی باشد. باید جلوی این تبلیغات بی رویه که متاسفانه درب و دیوار و فضای شهر را پر کرده است بایستیم، اعتراض و مخالفت کنیم. شما ببینید در بعضی کشور ها چه می کنند؟ در همین کره جنوبی که به راحتی در و دیوار های ما را اشغال کرده و تبلیغ محصولات خودش را می کند، وقتی تصمیم می گیرد دولت که از آمریکا گوشت وارد کند، دامداران می آیند جلوی وزارتخانه کشاورزی خودشان را آتش می زنند و واقعا یک نفر آنجا کشته می شود. این جوری اعتراض می کنند، تظاهرات چند ده هزار نفری و صد هزار نفری در پایتخت می کنند که مثلا گندم که ما داریم را چرا وارد می کنی؟ برنج را که ما داریم را چرا وارد می کنی؟ اعتراض می کنند.

ما خیلی راحتیم با واردات. خیلی راحت. فرهنگمان جوری القاء شده که هر چی از خارج اومد خوبه و هر چی در داخل است بد است. حجاج ما می روند در حالیکه چقدر حضرت آقا نصیحت کردند که نروید و از همین جا سوغاتی بخرید. آیا همه گوش می کنند؟ وقت طلایی که باید رفت مسجد الحرام و مسجد النبی زیارت کرد که یک دقیقه آن اصلا قابل ارزشگذاری نیست که بگوییم چقدر می ارزد را به بازار می رود و چندین ساعت در بازار چانه می زند که یک مشت آشغالی که می آورد اینجا و یا اقلامی که می آورد اینجا، تسبیحی که تا میگی سبحان اله بندش پاره می شود و دوام آن به یک روز نمی رسه.

اینها را باید تبیین کرد و مثال هایش را آورد که چرا ما باید کالای خارجی وارد کنیم؟ چرا؟ گل های تزئینی و گل پلاستیکی برای چی باید از خارج بیاید؟ میمیریم... مشکلی پیش می آید... خب نخرید. بگویید ما این را داخلی اش را می خواهیم. من شاید به شما گفته باشم با تاجری جلسه گذاشته بودم درباره قاچاق کالا، یک تاجری در جلسه بود که می گفت: من به فرانسه رفته بودم و در ایران قاب تولید می کرد و دیدم مثل همون قاب رو داره و عین همون را تولید می کند اما قیمتش 5 برابر قیمت من هست. گفتم من 2 برابر ارزانتر از این به شما می دهم، می خرید؟ گفت برای کجا هستید؟ گفتم برای ایران. گفت: این جنس را من می خرم چون کارگر فرانسوی مشغول کار می شود که اگر از تو بخرم کارگر ایرانی مشغول کار می شود. من که وظیفه ام این نیست که کارگر ایرانی مشغول کار شود. یعنی مغازه دار که باید وقتی به نفعش هست از تو با قیمت خیلی ارزان تر بخرد اما می گوید اشتغال جوان مملکتم مهم است. بالاخره این ها برایش تفهیم شده است.

ما نباید بی خیال باشیم و بازارمان را به راحتی در اختیار هر کسی قرار بدهیم. یک جمله ای من عرض کردم اما بعد یک سری ها اعتراض کردند و آن اینکه "بازار ناموس اقتصاد کشور است" یعنی کسی که بخواهد از اقتصادش با غیرت و تعصب دفاع کند، بازارش را به هر کسی نمی دهد، دست نامحرم نمی دهد، بازار را نباید به هر کسی داد، بایستی مواظب بازار باشیم. هر چیزی به بازار ما می آید تا پولهایمان را ببرند و جوانهایمان را بیکار بکنند. این مساله، مساله بسیار مهمی است.

ما بدون این که کوچکترین آخی بگوییم و اصلا حس بکنیم که کوچکترین اتفاقی افتاده است، 15 میلیارد دلار از 64 میلیارد دلار واردات کالایی که در کشورمان است را می توانیم کم کنیم. من از روی فهرست می توانم به شما بگویم چه چیزهایی را اصلا نیاوریم تا هیچ اتفاقی هم در مملکت نیافتد و آب از آب تکان نخورد و هیچ کمبودی هم احساس نشود.15 میلیارد دلار، می دانید یعنی چند تا شغل؟ این یعنی 3 میلیون شغل، یعنی همه بیکارهای ایران بروند سر کار و به هیچ جایی بر نخورد و چیزی نیست که اگر نباشد کمبودی احساس گردد و یا چیزی متوقف شود و یا مرغ تولید نشود و یا ماشین تولید نشود. نه، هیچ اتفاقی نمی افتد و همان مثالی که برای شما زدم. ماشین، عروسک، اسباب بازی، گل مصنوعی، بادبادک. میوه، شکلات، چوب بستنی.

 40میلیون یورو چوب بستنی وارد شده به این کشور در سال گذشته. 40 میلیون یورو، یعنی 100 میلیارد تومان چوب بستنی وارد شده است واقعا لازم است؟! خوب می رفتید چوب پلاستیکی می زدید. میمردید؟! این ها واقعیت داره و می شود 15 میلیارد دلار چیزی که می شود وارد نکرد، همه ما داریم فقط وارد می کنیم و مصرف می کنیم از کجا؟! از آلمانی که دشمن ماست، توهین به پیغمبر ما می کند. آخر غیرت هم خوب چیزی است. ما اگر وقتی می رویم خرید از مغازه سر کوچه که خیلی هم نزدیک تر است به ما و ارزان تر هم می دهد، یک فحش ناموسی بدهد دیگر نمی رویم آنجا و از او خرید نمی کنیم. بلکه دو تا کوچه بالاتر می رویم.

چطور ما راضی می شویم کسی که توهین می کند به پیغمبرمان، برویم چوب بستنی از اونها 40 میلیون یورو بیاوریم؟! چطور غیرت ما اجازه می دهد؟! خب نباید این کار را بکنیم. مشخص است که پررو می شود، باز هم توهین می کند، میگویند اینها که حالیشون نیست، می گن پول باید به من برسه که می رسه و بعد ما افتخار هم می کنیم و می گوییم علی رغم تحریم ها، مبادلات تجاری ایران و آلمان افزایش یافت.فکر کردی ‌کار خوبی شده که افزایش یافته است؟! خب اینها را باید مردم بدانند و موضع بگیرند. واقعا همه بیاییم آنها را تحریم کنیم و آن بستنی فروش که می رود چوب از آنجا می آورد باید اعلام کنیم بستنی او را تحریم کنیم و نخوریم و هر وقت رفت چوب ایرانی زد ما بستنی می خوریم. دنیا چه ارزشی دارد که بستنی که در آن هیچی نیست و ارزشی ندارد ما بخواهیم خفت و خواری را تحمل کنیم و از کشوری که با ما دشمنی می کند، ما را تحریم می کند، تهمت می زند، سفارت خانه تعطیل می کند، جاسوسی می کند، خرابکاری می کند، فتنه 88 راه می اندازد، توهین به پیغمبرمان می کند و همه کار می کند؛ آن وقت ما برویم از آن جنس وارد کنیم و کارخانه هایش را به گردش درآوریم خصوصا در این شرایط. باور کنید که دو تا حرکت بشود آنها می مانند. شما الان فکر می کنید کانادا که سفارتش را بست چقدر وارداتش به ایران کم شد؟ هیچی. فرانسه که توهین کرد چی؟ هیچی. کدام شرکت تعطیل شد؟ این شرکت ها که لوازم خانگی فرانسوی بودند یک دونه آنها تعطیل شدند و بگن که ما دیگر از فرانسه وارد نمی کنیم؟ بسیج اصناف نمی تواند این کار را انجام دهد؟ بگوییم شما که فلان مارک فرانسوی داری، آنها توهین به پیغمبرت کردند، بگو من دیگر جنس فرانسوی وارد نمی کنم. باور کنید دو تا از این کار ها بشود دیگر توهین نمی کنند و غلط می کنند. اینها می بینند که میدان باز است و هیچ کاری ما نمی کنیم در نتیجه رویشان زیاد می شود چرا که در قبال تحریم آن ها، ما تحریم نمی کنیم و کیف می کنیم که مبادلاتمان با آن ها افزایش یافته، بی خود افزایش یافته. اینها چیزهایی است که باید گفت و حس داد به جامعه که بیایند موضع بگیرند مقابل کالا های خارجی، برود در مغازه و بگوید من کالای ایرانی می خواهم و اگر جنس خارجی بهتر بود باز هم بگوید من جنس ایرانی می خواهم. اصناف ما بدانند در توزیع کالای ایرانی را ببرند بالا و به مشتری توصیه کنند و بگویند آقا این را بخرید. بسیج اصناف چه باید بکند؟ همین کار را باید بکند.

4- استفاده حد اکثری از همه ظرفیت ها

ظرفیت های بی نهایت در کشورمان وجود دارد. بعضی ها می گویند شعب ابیطالب هستیم، می خواهند بترسانند مردم را و تسلیم شوند. اولا اگر شعب ابیطالب هم بشویم یعنی یک سرزمین بی آب و علف که یک علف هم در آن سبز نمی شود یعنی ریگ و سنگ مثل کویر لوت که شده شعب ابیطالب، نه رودخانه ای دارند که بکارند نه انبار غذایی و هیچی ندارند، تکلیف ما چیست؟ اگر مسلمانیم باید راه پیغمبر را برویم و بگوییم مثل پیغمبر مقاومت کنیم، پیغمبر مقاومت کرد. مگر پیغمبر تسلیم شد؟! و در آنجا که آنها را در یک زمین ریگ و سنگ محدود کردند پیغمبر مقاومت کرد تا بالاخره دشمن شکست خورد و تسلیم شد البته با امداد الهی، اما تسلیم نشد و بالاخره دشمن تسلیم شد. حالا بگوییم شعب ابیطالب است؟!

یک میلیون و 780 هزار کیلومتر مربع زمین داریم با این همه آب که به اندازه 150 میلیون نفر می توانیم غذا تولید کنیم و بخوریم. اگر تمام مرز های ایران را آدم بچینند و نگذارند که هیچ ایرانی نه چیزی بیرون ببرد و نه چیزی به داخل کشور بیاورد. آب داریم. بیل هم داریم که بتوانیم زمین را بکنیم، بکاریم و غذا بخوریم. اینجا که شعب ابیطالب نیست. ظرفیت های مان را باید شناسایی کنیم. خیلی از ظرفیت ها بلا استفاده هست و خیلی از ارزش هایی که ما داشتیم را الان کنار گذاشتیم. تولید ارزش است. یک خانم در خانه 2 تا میله بافتنی داشت این کارخانه بود. نزدیک 20 میلیون خانوار الان در ایران هستند، سالی یک عدد کلاه یا شال گردن می شود 17 میلیون کلاه، 17 میلیون شال گردن. همه ژاکت های ما بافتنی بود والان منسوخ شده. خانم داشت برای بچه اش قصه  تعریف می کرد و یا مثلا به بچه اش دیکته می گفت و یا تلویزیون نگاه می کرد و این دستش هم کار می کرد و نخ ها را به هم می زد، می شد کلاه، شال، جلیقه. بدون کارخانه و مواد اولیه؛ یا انرژی مصرفی آن چقدر می شود؟ از کجا می آید؟ بارش چه می شود؟ فقط با دو تا گلوله نخ. تمام این ظرفیت بلا استفاده است در حال حاضر. در گوشه حیاط خانه های مان مرغ داشتیم و همین ته مانده سفره را می گذاشتیم جلوش، پوست خربزه، هندوانه، پوست خیار را خرد می کردیم و یا آشغال سبزی خوردن، سبزی آش می گذاشتیم جلوی این مرغ ها و می خوردند و به ما تخم مرغ می داد، گوشت می داد. خب الان همه این ها منسوخ شده است و این خیلی بد است. سگ نگه داشتن در خانه خوب شده ولی حالا مرغ و خروس نگه داشتن زشته. چرا؟ این ظرفیتی است که دارد هدر می رود.

الان در همین پادگان ما اگر شما 400 کندوی عسل بگذارید گل و چیز هایی که زنبور نیاز داره شیره آن را بمکد و عسل تولید کند هست خوب این ظرفیت است که بلا استفاده می باشد. این ظرفیت باید استفاده شود. حالا رایج شده از رودخانه ها آمده اند انشعاب می گیرند در مناطق کوهستانی حوضچه می زنند و ماهی پرورش می دهند. در حالی که 10سال پیش از این ظرفیت هیچ چیز استفاده نمی شد همین رودخانه ها بودند همین الان هم صد ها رودخانه هستند که استفاده نمی شوند. یک انشعاب آب و بعد بر می گردد سر جایش و هیچ اتفاقی هم نمی افتد. فقط 2 تا حوضچه می خواهد که بغل آن ماهی پرورش داده شود.

ما در کشورمان 250 هزار چاه رسمی داریم که جواز دارند و همان طور که آقایان کشاورزی می گویند 750 هزار چاه کشاورزی غیر رسمی داریم، یعنی یک میلیون چاه و از این یک میلیون چاه می گوییم 750 هزار تای آن آب آن آهک دارد و گچ و ماهی نمی تواند در آن تنفس کند و... اگر 250 هزارتای دیگر مفید باشد برای پرورش ماهی یک حوض بگذارند زیر آن و بچه ماهی بریزند زیر آن، 2-3 میلیون تن ماهی می شود پرورش داد در سال و این ها ظرفیت است. ظرفیت تولید غذا است و شما هر چقدر بخواهید از این مثال ها هست. از شمال خوزستان راه بیفتید بروید تا انتهای اروند تا نهر قمیجه، هزاران برکه و نهر در آنجا آب شیرین هست اما شما ببینید چقدر غاز و اردک در آنجا هست ؟! چند میلیون قطعه غاز و اردک می توانند در همین برکه ها و نهرهای منشعب از کارون، کرخه، اروند و بهمن شیر بچرند و هیچ هم مصرف نمی خواهند یعنی هیچ غذایی نمی خواهد به آنها بدهی بلکه در همین علف ها و نیزارها بچرند و به شما گوشت بدهند، تخم بدهند. این ها ظرفیت است و ما سریع می رویم سراغ صنعت مرغ داری. یک صنعت وابسته درست کرده ایم و این که دانه آن از کجا بیاید؟ واکسن آن از کجا بیاید؟ تخم آن از کجا بیاید؟ در صورتی که به راحتی می شود که هر خانوار 50 تا 60 تا غاز اردک در خانه اش داشته باشد صبح ها در برکه رهایش کند و شب راهی لانه اش کند و تخم مرغ و گوشت خودش و چند خانوار اطرافش را تامین می کند. از این ظرفیت ها ما کم نداریم. از این ظرفیت ها ما زیاد داریم. و اگر شما یک زیر زمین نمور داشته باشید یعنی نمناک که پر از سوسک باشد، کافی است تمیزش کنید و ضد عفونی بکنید، در 15 متر زیرزمین نمناک خراب که رهایش کرده اید و توجه به آن نمی کنید 6 میلیون تومان درآمد از راه تولید قارچ می توانید داشته باشید، در سال 6 میلیون تومان سود. با چقدر کار روزانه؟ مثلا شاید حداکثر 2 ساعت کار روزانه. یعنی یک شغلی داری و 2 ساعت وقت کافی است که بروید به آن قارچ ها سری بزنید و برداشت کنید و رطوبطش را حفظ کنید 6 میلیون تومان سود محاسبه شده است. خب ما چه می خواهیم؟ اینها ظرفیت هاست ظرفیت های بی نهایت در کشور ما موجود و در دسترس است برای کار کردن، برای اشتغال، برای تولید. خب اینها یکی از ارکان اقتصاد مقاومتی می باشد که باید حواسمان جمع باشد. یکی از آقایان گفتند گرفتار بوده و بیکار بوده. بعد دیدیم سرحال و خوشحال است. گفتیم چی شده؟ گفت پاگرد پشت بام خانه را قفس و فنس کشیدم و مرغ های تزئینی پرورش می دهم و الان زندگی من می گردد. یک پاگرد پشت بام بلااستفاده. این را می گویند شناخت ظرفیت ها و بکارگیری آن ظرفیت ها.

حالا وارد کارهای بزرگ تر هم بشویم هست. این ها کارهای کوچک فردی است. شما ببینید در کشورهای ما چقدر بنر در سال استفاده می کنیم؟ میلیون ها متر و شاید ده ها میلیون متر مصرف می کنیم برای تبلیغات، الان همه وارد می شوند. چرا؟ ‌مواد اولیه این برای پتروشیمی خودمان است می گیرند میبرند آنجا یا نفت خام از ما می گیرند یا پتروشیمی ما را بنر می کنند 50 برابر قیمت به خودمان می فروشند. یک بشکه نفت 100 دلاری که به آن ها می فروشی؛ تبدیل می کنند به بنر، 1500 دلار می شود همان یک بشکه نفت و به ما می فروشند. چرا؟ 10 نفر آدم عاقل جمع  بشوند یک صنعت پایین دستی در کنار یکی از پتروشیمی ها بزنند و این کار را خودشان انجام دهند. این ها ظرفیت هایی است که در کشور ما هست، یعنی یک بازار مصرف بزرگ، یک بازار مصرف به این عظمت در دست شما هست، چرا نمی روید و سرمایه گذاری نمی کنید؟ این ها ظرفیت های بلااستفاده که اگر من بخواهم تا صبح برای شما مثال می زنم. شما خودتان باید مثال ها را در بیاورید برای بچه ها در حلقه های صالحین بازگو کنید و با این مثال ها مردم را به حرکت در بیاورید و راه بیفتید.

 




تاریخ : شنبه 91/9/25 | 8:12 عصر | نویسنده : احدی | نظر

  • قالب وبلاگ | بلاگ اسکای | ایران موزه