روزهای پنج شنبه که میشه ... دلم تنگ تر از قبل میشه ... به لحظات سر امدن انتظار هر چه نزدیک تر می شویم ...
روحم بی تابتر شده ... وقلبم از شدت هیجان با تمام توان می تپد ...
همیشه در این مواقع پنجره ی دلم را رو به سوی افق امدنت می گشایم ....
واز پس پرده ی نازک اشک مسیر امدنت را به نظاره می نشینم ...
ولی این هفته با هفته های دیگر فرق می کند ....
مرغ روحم تاب ماندن در قفس تن را ندارد ... وملتمسانه از من رهائیش را می خواهد ....
رهایش می کنم تا ببینم ارامشش را در کجا میابد ...پرواز می کند به سوی گنبد زرد طلا ....
با اشک شوق می شوید فلب کوچکش را ... محل سکنایش روی سقف سقا خونه ... رو به روی پنجره ی فولاده .....
می گوید با عمق وجود مسبب دلتنگیش را به امام رضا(ع) ...
اقا جونم خسته ام .. دلتنگم ... چقدر انتظار .... تا کی انتظار امدنش را بکشم ... ولی او نیاید ....
وجودم در طوفان حوادث افتاده .... تند باد های سهمگین شک وتردید ... ار هر طرفی بروجودم تازیانه می زند ...
در این سرا پرده ی اشوب تکیه گاه می خواهم .... تکیه گاهی مطمئن ...
تکیه گاهی که چونان درختی تنومند بتوانم بر ان تکیه کنم ...تا از برخورد تازیانه های تردید در امان باشم ...
روحم از این همه ازار خسته شده ...و چسمم تحمل این همه سختی را ندارد ...
دیگر چشمانم توان تشخیص حقیقت در این مه ظلمانی ادغام حق با باطل را ندارد ....
چشمانم کم سو شده اند ... می تر سم روشنایی خود را در این اشوب کده ی تردید ها از دست بدهند ....
روزگاریست که نا اهلان به سخره گرفته اند هویتم را ...
به زیر سوال برده اند اعتقاداتم را ....
وپوچ می دانند انتظارم را ...
ولی من به پشتوانه ی اعتقا داتی که از کلام شما وخدا دارم ...
واین اعتقادات از کودکی با گوشت وخونم عجین شده .... منتظر می مانم ... ومی دانم که روزی او می اید ...
که خداوند فرموده:
«وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ »
به پشتوانه ی این کلام الهی باز هم منتظر می مانم ....
اقا جونم تو که ضامن اهوانی ...
نقطه ی امید نا امیدان وتکیه گاه بی پناهانی ....
گرما بخش قلب های یخ زده ... وشوینده ی چشمان غبار گرفته ای .....
مرا هم در چتر حمایت خودت قرار بده .... در این دوران تر دیدها تکیه گا هم باش ... تا گل وجودی امام زمان (عج) رخ نماید ......
کبوتر دلم چه خوب محلی را برای سکنی وارامش برای خودت انتخاب کرده ای .....
کاش می توانستیم برای همیشه هر دو کنار پنجره ی فولاد بمانیم .....
وقلب هایمان را با طنابی از عشق انتظار به انجا دخیل ببندیم ...
تا دیدن رُخش را از امام رضا حاجت بگیریم ....
Word چسباندن متن از نرمافزار
.: Weblog Themes By Pichak :.