سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سر به سویی می کشد ما را در این ره پا به سویی  

عقل آخربین به سویی عشق بی پروا به سویی  


زین پریشان خاطریها کی توان رستن که دایم

جان به سویی مانده حیران سر به سویی پا به سویی

موج سرگردانم و بازیچه طوفان هستی

هر دمم ساحل به سویی میکشد دریا به سویی

هر یکم خوانند به بزم خویشتن زین همنشینان

گریه مستان به سویی خنده مینا به سویی

وای از این آوارگیها وای از این بیچاره گیها

تا به چند آخر گذشتن او به سویی ما به سویی

عشق در هر دیده نقش تازه ای خواهد نمودن

زین سبب او را به سویی می کشد مارا به سویی

در تماشاگاه هستی کاش یارب کور گردد

دیده گر پنهان به سویی بیند و پیدا به سویی

جمع مشتاقان گریزی جز پریشانی ندارد

عاقبت مجنون به سویی می رود لیلا به سویی        




تاریخ : پنج شنبه 93/10/4 | 8:38 عصر | نویسنده : احدی | نظر

  • قالب وبلاگ | بلاگ اسکای | ایران موزه