سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خوش به حال او که پیش از آنکه مرگ

 

لحظه‌ای به بردنش

 

فکر هم کند

 

بی هوا پرید  ...

 

چند عکس و یک خبر ...

 

از او همین به ما رسید

 

چند عکس و یک خبر و نام کوچکش

 

نام کوچکش «جهاد» بود

 

نام خانوادگی: شهید




تاریخ : دوشنبه 93/10/29 | 10:22 عصر | نویسنده : احدی | نظر

با همان متری که دیگران را اندازه گیری می کنید اندازه می شوید!!!!

در نزدیکی ده ملا مکان مرتفعی بود که شبها باد می آمد و فوق العاده سرد می شد.دوستان ملا گفتند: ملا اگر بتوانی یک شب تا صبح بدون آنکه از آتشی استفاده کنی در آن تپه بمانی, ما یک سور به تو   می دهیم و گرنه توباید یک مهمانی مفصل به همه ما بدهی. 

ملا قبول کرد, شب در آنجا رفت وتا صبح به خود پیچید و سرما را تحمل کرد و صبح که آمد گفت: من برنده شدم و باید به من سور دهید.گفتند: ملا از هیچ آتشی استفاده نکردی؟ملا گفت: نه, فقط در یکی از دهات اطراف یک پنجره روشن بود و معلوم بود شمعی در آنجا روشن است. دوستان گفتند: همان آتش تورا گرم کرده و بنابراین شرط را باختی و باید مهمانی بدهی.

ملا قبول کرد و گفت: فلان روز ناهار به منزل ما بیایید. دوستان یکی یکی آمدند, اما نشانی از ناهار نبود گفتند: ملا, انگار نهاری در کار نیست. ملا گفت: چرا ولی هنوز آماده نشده, دو سه ساعت دیگه هم گذشت باز ناهار حاضر نبود. ملا گفت: آب هنوز جوش نیامده که برنج را درونش بریزم. دوستان به آشپزخانه رفتند ببیننند چگونه آب به جوش نمی آید. دیدند ملا یک دیگ بزرگ به طاق آویزان کرده دو متر پایین تر یک شمع کوچک زیر دیگ نهاده.گفتند: ملا این شمع کوچک نمی تواند از فاصله دو متری دیگ به این بزرگی را گرم کند. ملا گفت: چطور از فاصله چند کیلومتری می توانست مرا روی تپه گرم کند؟شما بنشینید تا آب جوش بیاید و غذا آماده شود.

نکته:

با همان متری که دیگران را اندازه گیری میکنید اندازه گیری می شوید.

با احترام : رحیم احدی




تاریخ : دوشنبه 93/10/29 | 10:21 عصر | نویسنده : احدی | نظر

بخشنده و خسیس؟؟

مرد ثروتمندی به کشیشی می گوید:

نمی دانم چرا مردم مرا خسیس می پندارند.

کشیش گفت:

بگذار حکایت کوتاهی از یک گاو و یک خوک برایت نقل کنم.

خوک روزی به گاو گفت: مردم از طبیعت آرام و چشمان حزن انگیز تو به نیکی

سخن می گویند و تصور می کنند تو خیلی بخشنده هستی. زیرا هر روز برایشان

شیر و سرشیر می دهی.

اما در مورد من چی؟ من همه چیز خودم را به آنها می دهم از گوشت ران گرفته

تا سینه ام را. حتی از موی بدن من برس کفش و ماهوت پاک کن درست می کنند

با وجود این کسی از من خوشش نمی آید. علتش چیست؟

می دانی جواب گاو چه بود؟

جوابش این بود

شاید علتش این باشد که

"هر چه من می دهم در زمان حیاتم می دهم"

شما چه نظری دارید دوستان ؟؟ بهتر ماهم در حال حیاتمان بخشنده باشیم!!! 




تاریخ : چهارشنبه 93/10/24 | 10:27 عصر | نویسنده : احدی | نظر

زندگی تان را متحول کنید

 

هرچه نیاز به چیزهای مختلف را کم کنید ، نیاز به درآمد بیشتر هم کاهش پیدا می کند و شما فرصت بیشتری برای لمس زندگی و تجربه چیزهایی که دوست دارید خواهید داشت ،این فرمول شما را از اسارت آزاد می کند !

وقتی به اطراف نگاه می کنید، احتمالا تبلیغات را همه جا می بینید: در خیابان، کامپیوترتان، تلویزیون و موبایلتان. شما دائما در معرض نگاه کردن به تبلیغاتی هستید که می خواهند شما را به سمت خریدن محصولات مختلف سوق دهند.

برای مثال لوازم آرایش. براساس گفته بسیاری از برندهای لوازم آرایشی، زمانی که همه چیزی که نیاز داشتید فقط یک ریمل ساده و مقداری برق لب بود گذشته است. الآن آن ها ژل ابرو، براق کنده برای چشم ها، رژ گونه، خط لب و بسیاری چیزهای دیگر دارند. این ها در رنگ های مختلفی مد هستند که مطمئنا شما باید همه آن ها را بخرید. اگر شما پول کافی داشته باشید می توانید همه را بخرید. اما همه ما با یک بودجه مشخص زندگی می کنیم و اینکه همه چیز را بخریم نمی تواند یک گزینه انجام شدنی برایمان باشد. پس چطور می توانیم تصمیم بگیریم که به چه چیزی واقعا نیاز داریم و فقط آن چیزی را بخریم که لازم داریم به طوری که همه چیز را داشته باشیم و عالی به نظر بیاییم، نگرانی نداشته باشیم و زیر بار قرض هم نرویم؟!

" مصرف کمتر ، زندگی بیشتر " نقل قولی است که من با آن زندگی می کنم و آن را با دیگران هم به اشتراک می گذارم. ما در جامعه خود بیش از اندازه مصرف می کنیم و بیشتر چیزهایی که مصرف می کنیم دز زندگی مان نقش اساسی ندارند. اجازه دهید منظورم را توضیح دهم.

خرید می تواند کنترل زندگی ما را در دست بگیرد. حتی افرادی هستند که معتاد به خرید هستند و با وجود جلب مشتری دائم کارخانه ها و شرکت ها، این قضیه تعجبی هم ندارد. با حجم تبلیغ هایی که می گویند شما بدون محصولاتشان نمی توانید زندگی کنید و مردم که بیشتر هم به شما اصرار می کنند، تشخیص اینکه شما واقعا به چه چیزی احتیاج دارید و چه چیزی را خودتان می خواهید سخت است. پس شما به راحتی میتوانید با تغییر طرز فکرتان زندگی خود را تغییر دهید. این پنج مورد افکار من در این زمینه هستند:

1- شما به همه آن چیزها احتیاج ندارید

اول از همه بدانید که شما به چیزهای اضافی برای زندگی نیاز ندارید. بیشتر خرید ها و کارهای روزانه شما به خاطر این است که بیشتر می خواهید. چیزی که شما واقعا هر روز نیاز دارید سلامتی، آب برای نوشیدن، غذا برای خوردن و جایی برای خواب شب است. اساسا شما به چیزهای بیشتری نیاز ندارید. آن پیراهن بامزه ای که در حراجی است نیاز اصلی شما نیست حتی اگر در لحظه خرید این طور فکر کنید.

در مورد آن خانه بزرگی که می خواهید بخرید هم همین طور است، حتی شغل بزرگتان. در واقع شما به آن نیاز ندارید، بلکه آن را می خواهید. پس راه آسان برای رسیدن به آزادی اقتصادی چیست؟ هیچ چیزی نخواستن، چون هر چیزی قیمتی دارد؟ چه با خریدن، وام و یا قرض گرفتن؟ یا اینکه قیمتی جسمی و یا ذهنی دارد، آیا ارزشش را دارد؟

2- نسبت به وضعیت مالی خود آگاه باشید

نمی شود بدون نگاهی طولانی، عمیق و صادقانه به حساب بانکی خود برای خرید رفت یا برنامه خرید چیزی را ریخت. و این به این معنی است که باید همه قرض های خود را در نظر بگیرید. و روی وامهایتان هم نباید حساب کنید. با اینکه انگار دارید پول بادآورده ای را خرج می کنید ولی نهایتا باید پول ها را پرداخت کنید و در اکثر مواقع به اضافه سود اضافه شده به آن پول. فقط چیزهایی را بخرید که می توانید همان لحظه پولش را بدهید یا حتما برای زندگی به آن ها احتیاج دارید. حتی اگر جنس موردنظر در حراجی ست و فکر می کنید معامله خوبی انجام می دهید و پولش را در درازمدت پرداخت می کنید در آخر حتی از پول کامل آن جنس هم بیشتر خرج کرده اید.

همیشه حراجی دیگری خواهد بود که در آن همان لباس زیبا یا محصول خوب دیگری وجود داشته باشد که شما بخرید. اگر در همان لحظه چیزی نخرید، هیچ چیز از دست نداده اید. اتفاقا این کار باعث می شود که شما انگیزه ای برای پول جمع کردن و خریدن چیزی که واقعا می خواهید داشته باشید. و در طی زمانی که دارید پول جمع می کنید، می توانید باز به این فکر کنید که آیا واقعا به آن چیز احتیاج دارید یا نه. و شاید زمانی که واقعا پول داشته باشید آن را بخرید دیگر آن را نخواهید. به همین دلیل است که من عاشق چیزی هستم که به آن "پیش خرید" می گویم. یک روز به خرید میروم و به همه چیز نگاه می کنم. بعد شب موقع خواب به آنها فکر می کنم.

روز بعد می روم و چیزهایی را نمی توانستم از فکرم بیرون کنم می خرم. این طوری خیلی کم اتفاق می افتد که بخواهم چیزی را پس بدهم. به علاوه این کار من را از خریدن چیزهایی که احتیاج ندارم محافظت می کند.

3 -داشتن چیزها می تواند شما را اسیرکند

صاحب چیزهای زیادی بودن می تواند شما را به بردگی وسایلتان در آورد، چون همه چیزهایی که دارید نیاز به نگهداری دارند. هر چه آپارتمانتان بزرگتر باشد نیاز به تمیز کردن بیشتری دارد. احتمالا هزینه های ماهیانه هم در چنین جایی بیشتر هستند. به علاوه اگر وسایل زیادی داشته باشید باید برای اجاره فضاهای انباری مانند کرایه هم بدهید. هم چنین اگر وسایل گرانی داشته باشید، نگران خواهید بود که خراب نشوند، گمشان نکنید یا دزدیده نشوند. بیمه کردن وسایل هم هزینه زیادی دارد. در نتیجه صاحب چیزی بودن حتی هزیه هم ایجاد می کند. گذشته از این ها به این فکر کنید که تمیز کردن هفتگی کمدتان چه قدر زمان خواهد برد و اگر وسایل کمتری داشته باشید، زمان زیادی را صرفه جویی می کنید.

4- خرید می تواند یک اعتیاد باشد.

هر وقت که شما به خرید می روید به وجد می آیید. این حس مانند زمانی است که عاشق کسی می شوید یا فرد مشهور مورد علاقه خود را می بینید. قلبتان تندتر می زند. اما این حس می تواند در زمان هایی هم که خرج کمتری دارد به سراغ شما بیاید.

مثلا کمک کردن در یک پناهگاه برای افراد بی خانمان. بخشیدن لباس هایی که نمی خواهید به کسی که واقعا آن را دوست دارد یا نیاز دارد هم حس شادمانی به شما می دهد. اگر برای داشتن همان حس راه های دیگری پیدا کنید که مجانی هستند، متوجه خواهید شد که نیاز نیست حتما به خرید بروید. و من اطمینان دارم که بعضی دخترها برای خرید می توانند به کمد خودشان بروند چون چند لباس پیدا خواهند کرد که هرگز نپوشیده اند.

شما می توانید آن ها را بپوشید یا بفروشید تا با پولش چیزهایی که می خواهید را بخرید! و اگر واقعا می خواهید به خرید بروید مطمئن شوید که چیزهایی بخرید که بهترین کیفیت را داشته باشند و یک عمر برایتان بمانند و از مد هم نروند. ممکن است این طور لباس ها کمی گرانتر باشند اما در طول زمان پولتان را ذخیره می کنند و همیشه هم عالی به نظر می آیند. می توانید این چالش را هم بپذیرید که لباس های دست دو بگیرید. می توانید به مغازه های مد قدیمی (وینتِج) یا لباس های دست دوم بروید تا لباس ها و زیورآلات ارزانتر پیدا کنید. در حال حاضر رفتن به این گونه مغازه ها و فروشگاه ها خیلی رواج دارد. شما چیزهایی فوق العاده ای پیدا خواهید کرد که باورتان نخواهد شد که قیمت آنها خیلی کم است. حتی Macklemore (خواننده) هم عاشق این چیزهاست .

5- جامعه شما را مجبور می کند که بیشترو بیشتر و بیشتر بخواهید.

به ما یاد می دهند که هر چه کار، ماشین و خانه شما بزرگترباشد و لباس ها و کیف های گرانتری داشته باشید، زندگیتان بهتر اشت. دولت ها و بانک های همه ی دنیا قرض گرفتن پول و گرفتن وام های زیاد را بسیار راحت کرده اند: وام دانشجویی، وام خانه، وام ماشین؛ همه چیز برای شما فراهم است که بیشتر بخرید. حتی اگر واقعا نمی توانید پولش را بدهید. اما آیا واقعا شما همه آن چیز ها را با در نظر گرفتن ریسک و مسئولیت بازپرداختی که همراه با آنها می آید را می خواهید؟ آیا شما حقیقتا آن ماشین بزرگتر و آن کیف دستی زیبا را نیاز دارید یا فقط می خواهید به همسایه یا دوستانتان پز دهید؟ رویاهای واقعی و اهداف شما در زندگی چه هستند؟ قلبتان واقعا درگیر چیست؟

نکته جالب اینجاست که برای خیلی از افراد چیزهایی که بیشتر از همه در زندگی می خواهند،چیزهایی غیر قابل خرید مثل سلامتی، وقت آزاد زیاد داشتن، بودن با کسانی که دوستشان دارند و انجام کاری که به آن خیلی علاقه دارند است. نگران نبودن و قرضی نداشتن. ولی اگر شما مدام چیزهایی را بخرید که نیاز ندارید نمی توانید به آن خواسته تان برسید. به نظرم این کمی عجیب است. پس چرا مردم این قدر سخت کار می کنند و خانواده شان را زیاد نمی بینند و وقت آزاد ندارند که با آن ها باشند؟ فقط به خاطر اینکه آن شغل را می خواهند و می خواهند که درآمد زیادی داشته باشند؟ چون این کاری است که مردم می کنند، و این چیزی است که دیگران از آن ها انتظار دارند. چون هر چه شغل مهمتر و موفقیت بیشتری در زندگی داشته باشی، و درآمد بیشتری داشته باشی، به نظر همه بهتر است. پولی که باید برای خرید چیزهایی بدهند که چون درآمد زیادتری دارند آن ها را می خرند، اما اگر پول کمتری در می آوردند نمی خریدند. چرخه جانفرسایی است.

اگر شما درک کنید که کمتر احتیاج دارید و به اندازه کافی دارا هستید، احتمال اینکه با آنچه دارید خوشحال باشید بیشتر است. احتمالا بیشتر از آن چیزی که فکر می کردید برای خود زمان خواهید داشت و بیشتر در لحظه زندگی خواهید کرد. بیشتر از زندگی لذت می برید و کارهایی در روز انجام خواهید داد که بیشتر احساسات شما را ارضا می کنند. کمتر نیاز داشتن و خواستن باعث می شود که کمتر قرض و نگرانی داشته باشید. پس اگر بتوانید به ذهن خود بفهمانید که به همه آن چیزها احتیاج ندارید، استرس کمتر و زمان و پول بیشتری خواهید داشت.  احدی




تاریخ : سه شنبه 93/10/23 | 9:52 عصر | نویسنده : احدی | نظر

همه کاره اوست، کجا می رویم؟ 

از نظر قرآن، موحد کسی است که معتقد باشد به این که ذات خداوند متعال یکتاست و شریکی در ذات برای او نیست.

إِنَّ اللّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَى یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ ذَلِکُمُ اللّهُ فَأَنَّى تُوْفَکُونَ

خدا شکافنده دانه و هسته است زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون مى‏آورد چنین ست‏خداى شما پس چگونه [از حق] منحرف مى‏شوید.» (انعام:95)

از نظر قرآن، موحد کسی است که معتقد باشد به این که ذات خداوند متعال یکتاست و شریکی در ذات برای او نیست، نه ترکیبی در ذاتش وجود دارد و نه خدای دیگری خا رج از ذاتش هست(توحید ذاتی)؛ و نیز موحد باید معتقد باشد که صفات منتسب به خدای متعال چیزی غیر از ذات او نیست، نه این که اموری خارج از ذات باشند که به ذات ملحق می شوند(توحید صفاتی)؛ و هم چنین معتقد باشد که خدا در هر کاری مستقل و یگانه است و نیازی به کمک و یار و یاور ندارد و اگر کاری با وسیله ای انجام می گیرد، آن وسیله را هم خدا می آفریند و آن راسبب قرار می دهد(توحید افعالی)

اهل توحید، همچنان که باور به توحید در عبادت و توحید در ربوبیت و توحید در ذات و صفات دارد، به توحید فعلی نیز اعتقاد دارد و خداوند را منشا هر فعل وکاری می‌ داند. از این رو به حکم فقر ذاتی (فاطر، آیه 15) خود را در ذات و صفات و فعل، فقیر می ‌داند و امور خودش را به خدا واگذار و تفویض می‌کند. (غافر، آیه44

از نظر اهل توحید، هر انسانی همچون کودکی شیرخوار است که همواره در همه چیز به خدا نیازمند است و اگر دمی خداوند او را واگذارد نابود می ‌شود. اما ما در زندگی و سبکی که در پیش گرفته ‌ایم خود را نه شیرخوار و فقیر ذاتی بلکه در نهایت ادب و احترام برای خدا، خود را نوجوانی می ‌دانیم که نیازمند نصرت خدا هستیم تا در زندگی ما را یاری نماید.

البته بسیاری از انسان‌ ها این حد و اندازه را هم برای خدا قائل نیستند، بلکه خود را مردانی رشید می ‌دانند که هر از گاهی تنها در مشکلاتی سخت نیازمند خدایی هستند که با کمترین کمک خدا می ‌توانند خود به تنهایی از عهده آن مشکلات نیز برآیند. پس کمترین نیاز را به خدا احساس    می‌ کنند.

انسان اول خیال می ‌کند که کاری از او ساخته است. لذا خداوند را تنها معین و ناصر خود می‌ داند. در این سطح از معرفت و اعتقاد، خدا تنها معین و معاون است،

اما وقتی انسان از نظر سطح معرفتی و اعتقادی بالاتر آمد، در آن‌ جا می ‌فهمد که خدا ناصر نیست بلکه  ولی اوست.

اساس خود سازی توحید است. ریا و نفاق و دروغ و تکبر و طمع و حسد و... ریشه در ضعف توحید دارد. انسان موحد برای غیر خدا کاری را انجام نمی دهد و همه کارهایش را برای خدا انجام می دهد و "اخلاص" در زندگی او موج می زند.

در جهان بینی اسلامی ربوبیت و مدیریت از آن خداوند است.

در اندیشه توحیدی کدخدای عالم خداست. برخی چند کشور استکباری را به عنوان قدرت های جهانی و ابرقدرت می نامند در حالیکه در دیدگاه توحیدی ابر قدرت خداست و لاغیر و ابرقدرتی در عالم جز خدا نیست.

همه قدرت ها از اوست (لاقوه الا بالله) و اوست قادر مطلق ...اگر به فردی به خاطر پست و مقام و قدرت ظاهری اش احترام کنیم و در مقابلش کرنش کنیم، این رفتار شرک آلود است....

 

در اندیشه توحیدی موثّر حقیقی خداوند است و موثّری در عالم جز خدا نیست (لاموثر فی الوجود الاالله) و هیچ حول و قوه ای نیست مگر باذن الله و به وسیله خدا(لاحول ولاقوه الا بالله)

ایمان

مهم ترین عامل آرامش ایمان است

برخی پول و پارتی و پررویی و...را حلال مشکلات می دانند در حالیکه در اندیشه توحیدی "حلال مشکلات خداست و لاغیر."...

در نگرش توحیدی رازقیت از آن خداست (لارازق الاالله) و روزی دهنده ای جز خدا نیست..

به قول حافظ "...برسر هر خوان که بنشستم خدا رزاق بود...اعتقاد به این نوع توحید باعث می شود که انسان در ورطه لقمه حرام نیفتد. اگر رشوه خواری و ربا خواری و چاپلوسی و کم فروشی و کم انصافی و غش در معامله و.. در جامعه وجود دارد..

اگر بعضی ها خمس و زکات خود را نمی پردازند، اگر عده ای به خاطر مشتری موقع اذان و نماز مغازه ی خود را نمی بندند. اگر برخی بازاری ها به خاطر جذب مشتری از زنان بزک کرده و ترانه حرام استفاده می کنند، اگر برخی خانواده ها به خاطر ترس از روزی به یک یا دو فرزند راضی می شوند و نسل را تهدید می کنند.(کنترل جمعیت قتل عام نوین شیعیان به دست خودشان است و طرحی است صهیونیستی!!)

اگر برخی به افراد پولدار و ثروتمند بیشتر احترام می گذارند، اگر برخی از مسئولین از تحریم اقتصادی دشمنان می ترسند، همه ی این ها ریشه در عدم ایمان به این نوع توحید است..

ما به خدا اعتقاد داریم ولی اعتماد نداریم. ما باید از تحریم های الهی بترسیم و از گناهان خود خوف داشته باشیم که رزق را کم می کند..

 

بر مبنای توحید، قانون و شریعت از آن خداست (لاحکم الا لله) و قانون باید مبتنی بر شریعت باشد

بر اساس توحید، ولایت از آن خداست و ولایت پیامبر وائمه و ولایت فقیه در طول ولایت خداست و اطاعت از آنها اطاعت از خدا.

ولایت پدر و مادر بر فرزندان و ولایت شوهر بر زن هم در طول ولایت خدا و اطاعت از آنها واجب و در طول ولایت الله...اما متأسفانه برخی به ولایت آمریکا و اروپا تن داده اند.!

در اندیشه توحیدی فقط و فقط باید خدا را از خود راضی کنیم و به فکر راضی کردن خالق باشیم نه مخلوق




تاریخ : سه شنبه 93/10/23 | 9:41 عصر | نویسنده : احدی | نظر




تاریخ : دوشنبه 93/10/22 | 10:57 عصر | نویسنده : احدی | نظر

میگن ناامیدی کفراست وبرای رفع آن بایدچاره ای اندیشید . من برای اینکه ناامیدی به سراغم نیاید،هر روزبه رودخانه نزدیک خانه ام میروم و روبروی دیواربلند آن می ایستم وفریادمی زنم ،آیا امیدی هست؟ آن طرف تر کسی با انعکاس پژواک صدا پاسخ میدهد امیدی هست،.هست..هست... هست.به نظرم حق با اوست، حتماً امیدی هست.




تاریخ : دوشنبه 93/10/22 | 10:51 عصر | نویسنده : احدی | نظر

شیخ کلینی و قطب راوندی و دیگران روایت کرده اند از مردی از اهل مدائن که گفت: با رفیقی به حج رفتم و در موقف عرفات نشسته بودیم جوانى نزدیک ما نشسته بود و عبا و ردایی پوشیده بود که قیمت کردیم آن ها را صد و پنجاه دینار می ارزید و نعل زردی در پا داشت و اثر سفر در او ظاهر نبود پس سائلی از ما سؤال کرد او را رد کردیم نزدیک آن جوان رفت و از او سؤال کرد جوان از زمین چیزی برداشت و به او داد، سائل او را دعای بسیار نمود جوان برخاست و از ما دور شد. نزد سائل رفتیم و از او پرسیدیم که آن جوان چه چیز به تو داد که آن قدر او را دعا نمودی؟ به ما نشان داد سنگریزه طلائی که مانند ریگ دندانه ها داشت چون وزن کردیم بیست مثقال بود، به رفیق خود گفتم که امام ما و مولاى ما نزد ما بود و ما نمی دانستیم؛ زیرا که به اعجاز او سنگریزه طلا شد. پس رفتیم و در جمیع عرفات گردیدیم و او را نیافتیم، پرسیدیم از جماعتی که در دور او بودند از اهل مکه و مدینه که این مرد کی بود؟ گفتند: جوانى است علوى هر سال پیاده به حج می آیدد .

راوی: شیخ کلینی و قطب راوندی




تاریخ : دوشنبه 93/10/22 | 10:36 عصر | نویسنده : احدی | نظر

عظمت 9 دی و چرایی آن / 

1-   9 دی تجلی بارز ماهیت و هویت دینی انقلاب بود. 9 دی خط بطلانی بود بر همه تفاسیر و نظریا تی که سعی داشتند از زاویه مبانی مادی و روشنفکری غربی انقلاب اسلامی و تداوم اعجاب برانگیز آن را در سه دهه اخیر تحلیل کنند. به فرموده رهبر فرزانه انقلاب « در قضیه‌ى 9 دى سال 88 یک نکته اساسى است و آن نکته برمیگردد به هویت انقلاب و ماهیت انقلاب. یعنى همان روحى که حاکم بود بر اصل انقلاب ما و آن حضور عظیم بى‌نظیر تاریخى در سال 57، همان روح در ماجراى 9 دى نشان داده شد؛ کمااینکه در قضایاى گوناگون دیگر هم نشان داده شده، لیکن در 9 دى به شکل بارزى نشان داده شد؛ به طورى که جاى انکار و تردید و تامل براى هیچ کس از بدخواهان و دوستان و دشمنان و دیگران باقى نگذارد. آن روح چه بود؟ روح دیانت حاکم بر دلهاى مردم بود. » (2)

2-   9 دی عرصه حضور و حماسه سازی نسل سوم و چهارم انقلاب بود . در این روز ( که در ایام نزدیک به سی و یکمین سالگرد پیروزی انقلاب بود ) کسانی به میدان مقابله با دشمن و فتنه گران آمدند که نه امام(ره) را دیده بودند و نه روزهای انقلاب و دفاع مقدس را. اما به بهترین وجه و با صدای بلند و رسا به دنیای کفر و الحاد اعلام کردند که به افکار بلند امام عزیز و خلف صالحش از عمق جان ایمان دارند و پرچمی را که خمینی کبیر(ره) برای عزت و استقلال این مرز و بوم برافراشته با همه توان برافراشته نگه خواهند داشت.

3-   9 دی نماد برجسته پیروزی ملت بر دشمن در یک نبرد تمام عیار8 ماهه بود. می توان و باید این پیروزی را از فتح خرمشهر- که در جای خود پیروزی بزرگ و غرورآفرینی است – نیز بزرگتر دانست. چرا که در خرمشهر ما در عرصه ای پیروز شدیم که اولا نظامی بود و ثانیا دشمنمان آشکار بود و مشخص اما در جنگ ??رم 88 عرصه جنگ هم سیاسی بود و هم تبلیغاتی و هم روانی، فتنه ای بود پیچیده که از افراد خوشنام و خوش سابقه ای چون موسوی و کروبی گرفته تا بدنامی چون بنی صدر و گوگوش و ریگی ؛ از احزاب و گروه های داخلی گرفته تا گروهک های خارجی چون کومله و دمکرات و منافقین ؛ از دولت های عربی همسایه گرفته  تا هلند و نروژ و کانادا و دشمنان قسم خورده ای چون انگلیس و آمریکا و رزیم منحوس صهیونیستی ؛ از روزنامه ها و سایت های داخلی گرفته تا بی بی سی و صدای آمریکا و فرانس پرس و دویچه ولت و .... ؛ همه و همه دست به دست هم داده بودند تا ریشه نظام جمهوری اسلامی را بخشکانند. اما ملت بابصیرت ایران در این عرصه کاملا نابرابر هم پیروز شد.

4-   9دی اثبات چندباره این نکته بود که کلید نهایی حل همه مسایل کشور و نظام مردم و حضور مردم در صحنه است. در این روز مردم بصیر و ولایت مدار ایران با امواج خروشان حضور خود فتنه گرانی را که دم از مردم و دمکراسی می زدند به بهترین و کم هزینه ترین شکل ممکن خلع سلاح و رسوا کردند . به فرموده رهبر فرزانه انقلاب : « فتنه‌ى 88 تنها آن چیزى نبود که توى خیابان به وسیله‌ى تعدادى آدم دیده شد؛ این یک چیز ریشه‌دارى بود، یک بیمارى عمیقى درست کرده بودند، اهدافى داشتند، زمینه‌ها و مقدمات فراوانى برایش چیده شده بود، کارهاى بزرگى شده بود و هدفهاى بسیار خطرناکى دنبال این کار بود، که با این برخوردهاى گوناگون سیاسى و امنیتى و اینها حل نمیشد؛ یک حرکت عظیم مردمى لازم داشت؛ که این حرکت، حرکت 9 دى بود؛ آمدند بساط فتنه و فتنه‌گران را در هم پیچیدند. لذا حادثه‌ى 9 دى یک حادثه‌ى ماندنى در تاریخ ماست. » (3)

5-   9 دی روز سبقت مردم بود از خواص دنیازده در هوشیاری وبصیرت و ولایت پذیری. در فتنه 88 بودند خواصی که بعضا سوابق بسیار پررنگ و ستودنی در روزهای انقلاب و جنگ  داشتند اما نتوانستند یا نخواستند حق را از باطل تمییز دهند ولی مردم نشان دادند که منتظر این خواص نمی مانند و زمانی که تشخیص دادند باید اقدام لازم را انجام دهند بدون درنگ در صحنه حاضر شدند و بساط فتنه و فتنه گری را جمع کردند. این مردم همان مردمی هستند که خمینی کبیر سالها قبل حقیقتی را درباره آنها عیان نموده  بود : « من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر، بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله(صلی الله علیه و آله) و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی(علیهما السلام) می باشند.» (4)

6-   9 دی تجلی امداد غیبی و عنایت الهی بود . همان عنایت الهی که در21 بهمن 57 ، صحرای طبس ، کودتای نوژه ، دفاع مقدس و صدها حادثه و توطئه دیگر پشتیبان این نظام الهی بود در 9 دی هم متجلی شد و توطئه ای بسیار خطرناک و سهمگین را از این مرز و بوم دفع کرد. در اثبات این موضوع بازهم رجوع می کنیم به بیانات گهر بار ناخدای کشتی انقلاب که در این باره می فرمایند: « هرچه انسان در اطراف این قضایا فکر مى کند، دست خداى متعال را، دست قدرت را، روح ولایت را، روح حسین بن على(ع) را مى بیند. این کارها کارهائى نیست که با اراده ى امثال ما انجام بگیرد؛ این کار خداست، این دست قدرت الهى است؛ همان طور که امام در یک موقعیت حساسى - که من بارها این را نقل کرده ام - به بنده فرمودند: «من در تمام این مدت، دست قدرت الهى را در پشت این قضایا دیدم». درست دید آن مرد نافذِ با بصیرت، آن مرد خدا. » (5)

7-   9دی ترجمان زیارت عاشورا بود در میدان عمل. 9 دی لبیکی رسا بود به ندای « هل من ناصر ینصرنی » حسین زمان. 9 دی لعن و نفرین ملت بود بر بنی امیه و دودمان آنان. 9 دی اعلام برائت و بیزاری ملت بود از همه فتنه گران و اجیرشدگان و پیروان آنها. 9 دی اعلام جنگ ملت بود با همه دشمنان خدا و دین خدا و 9 دی نشان داد که ملت رشید ایران هم چنان برای ادامه راهی که در سال 57 انتخاب کردند مصمم و در صحنه هستند و دشمنان و غارتگران این مسیر سخت اما خوش عاقبت را از صدر اسلام تا کنون به خوبی می شناسند چرا که در این روز تاریخی با صدای بلند و رسا به دنیا اعلام کردند اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ ........... اَللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعا

با احترام رحیم احدی

پی نوشتها :

1-     بیانات رهبری در دیدار مردم قم ، 19 دی 88

2-     بیانات رهبری در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت حماسه 9 دی ، 21 آذر 90

3-     همان

4-     صحیفه نور ؛ ج21 ، ص410

 

5-     بیانات رهبری در دیدار مردم قم ، 19 دی 88




تاریخ : یکشنبه 93/10/14 | 11:22 عصر | نویسنده : احدی | نظر

 20 نکته برای 20 شدن:

1- مجبور نیستید همه چیز را برای همه توضیح بدهید.

 

. خیلی وقت‌ها اصلاً نیازی نیست دلیل کاری که انجام دادید یا در حال انجام آن هستید را برای همه اطرافیان توضیح بدهید. این حق شماست که نخواهید چیزهای بی‌ارتباط به دیگران را برای آن‌ها باز نکنید..
 

 

2- گاهی اوقات ریسک کنید

 

در زندگی کاری یا شخصی، ریسک کردن می‌تونه نتایج مختلفی به همراه داشته باشه. گاهی اوقات این ریسک‌ها به سرانجام خوبی می‌رسن و گاهی اوقات هم نه. اما اگر هنوز جوان هستید، مجبورید برای خیلی تصمیم‌ها ریسک کنید. خیلی وقت‌ها نتیجه، فراتر از انتظار شما خوب خواهد بود.

 

3- به جای تمرکز روی مشکل، به راه‌حل‌ها فکر کنید

 

شناخت مشکل به شما این اجازه را می‌دهد تا به شیوه‌های خروج از آن فکر کنید. به جای منفی‌بافی، بزرگ کردن مسئله یا توجه به نیمه خالی لیوان، به این فکر کنید که چه راه‌هایی برای خروج از آن وضعیت در اختیار دارید و چطور می‌شود یک حالت بد را به یک حالت معمولی یا خوب تبدیل کرد..

 


 
4- همیشه بدترین سناریو را در نظر داشته باشید

 

اگر برای هر کاری که انجام می‌دهید بدترین سناریوی ممکن را در نظر بگیرید، بعدش راحت‌تر می‌توانید آن کار را ادامه بدهید. این موضوع باعث می‌شودکه میزان ریسک کار را بفهمید، چیزهای احتمالی که ممکنه از دست بدهید را پیدا کنید و بعد مسیرتان را ادامه بدهید. حداقلش اینه که در صورت شکست، قبلاً در ذهنتان آن را تصور کردید و برخورد باآن برای شما کمتر سخت می‌شود..

 

5- نه گفتن محترمانه بهتر از بله گفتن نصفه و نیمه‌ است

 


اگر درخواستی ازشما می‌شود که دوست ندارید انجامش بدهید، همان اول بگویید نه. یکی دو بار امتحان کنید تا ببینید واقعاً کار سختی نیست. فارغ از اینکه شخص درخواست‌کننده دوست شماست یا کسی که خیلی باهاش راحت نیستید، گفتن یک نه محترمانه در همان ابتدا می‌تواند نتیجه بهتری از یک بله الکی و سرکار گذاشتن شخص مقابل داشته باشد.

 


 
6- به تنهایی‌تان اهمیت بدهید

 

خیلی نیاز به توضیح نداره. تنهایی فرصت خیلی خوبیه برای برنامه‌ریزی، فکر کردن و حتی اجرا کردن ایده‌ها بدون مزاحمت دیگران!

 


 
7- برای رسیدن به هدف‌های بزرگ‌تر، چیزهای کوچک‌تر را رها کنید

 


بعضی وقت‌ها باید برای دیدن یک دورنمای بزرگ‌تر، بی‌خیال چیزهایی که نزدیک‌تر هستند بشوید. فارغ از اینکه چقدر برای رسیدن به آن اهداف کوچک‌تر تلاش کرده بودید، پا گذاشتن به یک مسیر بزرگ‌تر شانس موفقیت بیشتری هم می‌تواند برای شما  به همراه داشته باشد..

 

8- جوزدگی را کنترل کنید

 


ممکن است به خاطر شرایطی که در اطرافمان شکل می‌گیرد، نسبت به یک سری مسائل جوزده رفتار کنیم. جوزدگی همیشه بد نیست و گاهی همراه با یک انرژی فراوان می‌تواند استارت خوبی برای انجام کارهای بزرگ باشه ولی اصولاً، چاشنی جو در میانه مسیر شما را به این فکر فرو می‌برد که کاری که انجام دادید نیاز به فکر و برنامه‌ریزی بیشتری داشته است..

 

9- منطقی باشید

 


نگاه منطقی داشتن کمک می‌کند فارغ از احساس یا پیش‌شرطی، مسائل را بررسی کنید؛ ولو اینکه در ظاهر مجبور باشید طور دیگری رفتار کنید..

 


 
10- تا فرصتش رادارید، خوب کار کنید

 

سن و سالی که آدم در آن توان انجام کارهای خلاقانه و خوب دارد خیلی زیاد نیست. پس تلاش کنید از بازه جوانی برای ساختن خودتان، کسب و کارتان، برندتان و هر چیزی که بعدها ممکن است  توان کمتری برای پرداختن به آن  داشته باشید حداکثر استفاده را ببرید.

.

11- به قوانین خودتان احترام بگذارید

 

برای خودتان یک سری قانون وضع کنید. در هر زمینه‌ای می‌تواند باشد بعدش تلاش کنید تا بر اساس همان‌ها پیش. پیش بروید. این قانون‌ها می‌تواندچارچوب زندگی شما را شکل بدهد..

 


 
12- قبل از قضاوت، داستان را از همه طرفین بشنوید

 

این هم خیلی نیاز به توضیح ندارد. یک طرفه قضاوت کردن کار ساده‌ایه و خیلی وقت‌ها ممکنه نادرست باشد.

 

 

 


 
13- به جای تمرکز روی ضعف‌ها، روی توانایی‌هایتان کار کنید

 


خیلی وقت‌ها آدم‌ها مدام برای پر کردن یک چاله دنبال راه چاره هستند در حالی که آن راه اصلاً ربطی به کاری که می‌توانند بکنند ندارد. روی توانایی‌هایتان تمرکز کنید تا بتوانید شانس موفقیت را بالا ببرید..

 


 
14- زمان، انرژی و توجه

 فرمولی که اصولاً جواب می دهد از همه شان در کنار هم استفاده کنید زمان ، انرژی و توجه سه عامل کلید موفقیت اند.

.

 


 
15- درگیر چارچوب‌های دست و پاگیر نشوید

 

پیروی از یک سری استانداردها زمانی خوب است که شما واقعاً شرایط لازم برای اعمال آن‌ها در کار یا زندگی‌تان را داشته باشید. ساده بودن چیز بدی نیست و عدم پیروی از یک الگو یا استاندارد هم همیشه به معنی این نیست که شما بلد نیستید چطور کار کنید. اگر دارید از یک روال ساده خروجی مطلوب می‌گیرید، خودتان را درگیر چیزهای اضافه نکنید.

 

16- دورنما داشته باشید

 


 
سال بعد قراره کجا باشید؟ 10 سال بعد چطور؟ در 50 سالگی می‌خواهید به کجا رسیده باشید؟ به این موضوع توجه کنید که داشتن یک دورنمای مشخص می‌تواندمسیر کلی را در ذهنتان روشن کند. یک روز بشینید، یک کاغذ بردارید و اینها را توش بنویسید..

 


 
17- اگر ذهنتان شلوغ می‌شود، خالیش کنید

 


حالا که بحث از کاغذ شد گفتن این نکته هم بد نیست. وقتی فکر می‌کنید کلی موضوع در ذهن‌تان وجود داردو همزمان مجبورید به چند تا چیز فکر کنید و این چیزها دارند انرژی زیادی از ذهن‌تان می‌گیرند، همان کاغذ را بردارید و هر چیزی که در ذهنتان هست را توش بنویسید. بگذارید هر چیزی که به آن فکر می‌کنید بیاید روی کاغذ. بعدش راحت‌تر می‌توانید به آنها  فکر کنید..

 

18- ساده برخورد کنید

 


همه چیز را ساده کنید. اگر کاری که دارید انجام می‌دهید، پیچیده‌‌ ا ست و کلی جزئیات دارد که شما را از انجامش می‌ترساند، تلاش کنید تا به بخش‌های کوچک‌تر تقسیمش کنید. این کار می‌تواند به شما کمک کند بهتر برنامه‌ریزی کنید.

 


19- به‌جای ایرادگرفتن دست‌به‌کار بشوید

 

ایرادگرفتن کار ساده‌ای است. به جای ایرادگرفتن از دیگران اگر خودتان بهتر بلدید دست به کار بشوید و اگر نظری دارید محترمانه مطرح کنید.

 

 

20- نمی‌توانید همه راراضی نگه دارید

 

تلاش نکنید. شدنی نیست. واقعاً همه را نمیشود راضی نگه داشت. همیشه یکی هست که ازشما ناراضی است، مسخره‌ می‌کند یا هر چیز دیگری ؛ ولو اینکه شما تمام سعی‌تان را کرده باشید. آن آدم‌ها همیشه هستند. نمی‌توانید همه را راضی نگه دارید.

                                                                            رحیم احدی کارشناس مسائل فرهنگی و اجتماعی.




تاریخ : چهارشنبه 93/10/10 | 10:41 عصر | نویسنده : احدی | نظر

  • قالب وبلاگ | بلاگ اسکای | ایران موزه