جرعه جوانی
درنگ در گذر عمر جوانی جرعهای جانبخش است که گذر عمر آن را به پیری میآمیزد.
فهل ینتظر اهل بضاضه الشباب الا حرانی الهرم
آیا طراوت جوانی را جزپژمردگی دوران پیری در انتظار است .
( نهج البلاغه، خطبه 83)
ای جوان بر قامت خم گشته پیران نگر
رفته رفته زندگی بار گرانی میشود فرصت جوانی غنیمتی است که در جویبار عمر به سرعت میگذرد . درواقع گذشت ساعتها، عمر را میکاهد
(از وصایانی امیرالمؤمنین(ع) به امام حسین(ع): تحف العقول،ص91) و فرصتها را نابود میسازد :
اشدّ الغصص فوت الفرص
سختترین اندوهها از دست رفتن فرصتهااست .
( عبدالواحدآمدی: غررالحکم،ح10818)
براساس تحقیقات انجام شده، یک عمر 70 ساله به طور متوسط این گونهمیگذرد:
الف) 25 سال خواب
ب) 8 سال مطالعه و تحصیل و یادگیری
ج) 6 سال استراحت و بیماری
د) 7 سال تفریح و تعطیلات
ه) 5 سال رفت و آمد
و) 4 سال صرف آماده کردن غذا
ز) 3 سال صرف آمادگی جهت انجام فعالیتهای فوق
ح) 12 سال (باقی مانده) صرف کار مفید( مجله تدبیر، ش84، ص39)
زندگی کوتاهتر از آن است که دست کم گرفته شود. امام علی(ع) همگانبادر الفرصه قبل ان تکون غصّه؛ فرصت را دریاب، پیش از آن که ازدست شدنش موجب اندوه گردد. (ابنابی الحدید: شرح نهج البلاغه، ج16، ص97) امام ضمن سفارش به غنیمت شمردن فرصتها، بر شکار آن تأکیدمیورزد و میفرماید:انتهزوا فرص الخیر، فانها تمر مر السحاب؛ فرصتهای خوب را دریابید؛زیرا همچون ابر میگذرند.( عبدالواحد آمدی: غررالحکم، ح10810)
در منظر امام، بازنده کسی است که عمرش را ببازد»؛ زیرا با گذر عمرپارهای از حیات جوان برده میشود: «هیچ عمرکننده ، روزی از عمر رانمیگذراند، جز به ویرانی یک روز از مدّتی که دارد».( شیئان لو بکت الدماء علیهما ، عینای حتی تؤذنا بذهاب ، لم یبلغ المعشار من حقهما ) فقد الشباب و فرقه الاحباب(انتشارات پیام اسلام: دیوان امام علی(ع)، ص86) اگر چشمهایم بر دو چیز چندان خون بگریند تا به نابودی نزدیک شوند،یک دهم حق آنها را نگزاردهام: از دست دادن جوانی و جدایی از دوستان. برترین اندیشه آن است که فرصت عمر از دست نرود.( غررالحم، ح10817) این سخن، یکهشدار بزرگ است: آنان که وقتشان پایان یافته، خواستار مهلتند و آنان که مهلت دارندکوتاهی میورزند.( نهج البلاغه، حکمت 285)
باید از هدر رفتن گذشته عبرت گرفت و از تباه شدن آینده جلوگیری کرد.این فکر که «باید سالها قبل شروع میکردم» یک اندیشه مخرب است. درعوض باید این گونه اندیشه کرد: «میخواهم اکنون شروع کنم، بهترینسالهای من پس از این است».(د.شوارتز: جادوی فکر بزرگ، ترجمه ژنا بختآور، ص50) بقیه عمر المؤمن لا قیمه له یدرک بها ما قد فات و یحیی ما مات؛ باقی ماندهعمر مؤمن قیمتناپذیر است. به وسیله آن گذشته جبران میشود وآنچه مرده است، زنده میگردد.( راوندی: الدعوات، ص122)
زمان را باید دریافت و فرصت را به ثروت تبدیل کرد:
ان اللیل و النهار یعملان فیک فاعمل فیهما و یأخذان منک فخذ منهما؛ شبو روز در تو کار و اثر میکنند. تو نیز در آنها کار کن. ( آن دو ) از تومیگیرند، تو نیز از آنها برگیر.( عبدالواحد آمدی: غررالحکم، ح2789) توصیه اصلی امام بهرهگیری از زمان «حال» است. این سخن اهمیت واژه«الان» را نشان میدهد؛ زیرا که گذشته از کف رفته است و آینده در پردهتردید قرار دارد. اکنون که در آن به سر میبریم، برای تلاش مغتنم است. ازاین رو، امام میفرماید: الان الان، من قبل الندم؛ اینک! اینک! (زمان حال را دریابید) پیش از آنکه پشیمان شوید.
جرعه جوانی
ویژگیها و زیباییها
جوانی بهار باطراوت زندگی است. گل نشاط، شادابی،تلاش،اراده،پشتکار، نوگرایی، فضیلت جویی و گرایشهای مذهبی در این فصل میشکفدو حیات را فرحبخش و شیرین میکند. جرقههای هویت جویی، استقلال طلبیو تمایز یافتگی که به نوعی با بازیابی و بازسنجی گذشته خود و جامعه همراهاست، نخست در دوران جوانی پدید میآید. البته در این مقطع ، خطربیهویتی، احساس پوچی، به هدر رفتن نیروهای انسانی و زدودن قدرتاندیشه، سست شدن رشتههای پیوند اجتماعی و احساس تعلق به جمع و بهفراموشی سپردن اندیشههای متعالی انسان نیز وجود دارد؛ آفاتی که میتوانآن را رهاورد تهاجم گسترده اندیشههای دنیا گرایانه دانست.
در کنار این ویژگیها، امید به آینده مهمترین خصوصیت زندگی یکجوان به شمار میآید. امید چراغی است که با روشن نگه داشتن آن نیازها،علایق، خواستها و تمایلات سمت و سوی سالم مییابد و با اتکا به نیرویاراده و تصمیم، جامه عمل میپوشد. جوان وقتی به شرایط موجود خود عشقمیورزد و از اراده و تلاش برخوردار میگردد که افق آینده را روشن بیند.نشاط امید بخش ، نیروی محرّک برای حیات و لذت بردن از کوشش است.امام علی(ع) بر روشن ماندن چراغ امید تأکید میورزد و ناامیدی رابزرگترین آفت آدمی میشمرد:
(قلب الانسان) و ان ملکه الیأس قتله الأسف؛ هنگامی که ناامیدی قلبآدمی را تسخیر کند، تأسف وی را از پای در آورد.
زندگی را یأس، خواب آور بود
این دلیل سستی عنصر بود
از دمش میرد قوای زندگی
خشک گردد چشمههای زندگی
نیازهای درونی و خواست های عمومی جوانان، از جمله حس زیباییدوستی آنان ، مورد توجه و دقت امیرمؤمنان علی(ع) بود.
روزی آن حضرت با غلامش قنبر برای تهیه لباس به بازار رفتند و دو جامهخرید، یکی به سه درهم و دیگری به دو درهم. آنگاه به قنبر فرمود: لباس سهدرهمی را تو بردار. قنبر گفت: مولای من، شایستهتر آن است شما لباس سهدرهمی بپوشید؛ زیرا بر فراز منبر میروید و با مردم سخن میگویید. امامپاسخ داد: خیر، تو جوانی و مانند دیگر جوانان به آراستگی و زیبایی رغبتبسیار داری.
امام همواره با رفتاری نیک و سرشار از مهربانی راهنمای جوانانمیگشت. آن بزرگوار فرزند جوانش را چنین رهنمود میدهد: همانا دل جوانچون زمین ناکاشته آماده است که هر بذری در آن افکنند میپذیرد؛ و من پیشاز آن که دلت سخت شود و مغزت انباشته گردد، به پرورشت پرداختم تا کوشابه کار خویش رُوی آوری؛ و آنچه در پی آزمودن آنی ـ پی آن که رنج جستو جو بری ـ از تجربه اندوختگان به دست آوری و از تجربه آزمایی معافگردی. بدان امید که آنچه بر ما گذشته است در یابی و آنچه برای ما تاریکبود، بر تو روشن شود.
پند امام، دغدغههای شخصی و اجتماعی نسل نو را برطرفمیسازد ؛ جوانان را به اندیشه در گذر عمر و بهرهمندی از فرصتها رهنمونمیشود و راه تصمیمهای بزرگ و سامان دهی به وضعیت تحصیل، اشتغال وزندگی را مینمایاند.
.: Weblog Themes By Pichak :.